روزنامه گل- بدون تعارف سال 98 سال خوبی برای بسیاری از مردم ایران نبود. فوتبال کشورمان هم در این سال روزگار چندان خوبی را پشت سر نگذاشت؛ نشان به آن نشان که همین الان در این روزهای پایانی سال همه چیز پا در هواست و تکلیف خیلی مسایل مثل لیگ و جام حذفی و فدراسیون و ... روشن نیست. با این همه اما، در سالی که گذشت چند چهره مهم و جذاب فوتبالی را هم نداشتیم که همین مساله، 98 را به سالی سوت و کور و دوستنداشتنی تبدیل کرد؛ از آن سالها که امیدواریم برود و دیگر هیچوقت برنگردد.
دلتنگ جادوهایش هستیم
هفتم اسفند پارسال علی کریمی که به عنوان مالک- سرمربی در سپیدورد رشت فعالیت میکرد، با تفویض اختیار تیم به اداره کل ورزش و جوانان گیلان از هواداران حلالیت خواست و رفت. حالا دوری جادوگر هشتپوش از فوتبال ایران یک ساله شده است؛ یک سال سخت، یک سال سرد. حتی سینهچاکترین هواداران کریمی هم نمیتوانند ادعا کنند یا تضمین بدهند که او مربی خوبی است، اما فوتبال ایران بدون آقای شماره هشت یک چیز مهم کم دارد. بدون او انگار یک چراغ بزرگ خاموش است. آخرین خبر از کریمی، تکاپوی او برای تامین نیازهای بهداشتی استان گیلان بود؛ محمولههایی که روز جمعه به رشت رسید. راستی که چقدر دلتنگ او هستیم.
حتی همان فریادها...
علی دایی اواخر فصل گذشته در پی اختلاف نظر شدید با مدیرعامل سایپا از کار برکنار شد و از همان زمان تا به حال به شکل عجیبی بدون کار مانده است. دایی البته در طول ماههای گذشته پیشنهادهایی داشته است. او در یک مقطع به شدت به گلگهر سیرجان نزدیک شد و در مقطعی دیگر حتی خبر حضور قطعیاش در ذوبآهن انتشار یافت، اما هیچکدام از این اتفاقات نهایی نشد. همچنین از علی دایی به عنوان گزینه اول و قطعی جانشینی مارک ویلموتس در تیم ملی یاد میشد، اما این بار هم خبری نشد تا شایعه ممنوعالکاری غیررسمی شهریار تقویت شود. شاید با علی دایی هزار مساله داشته باشیم، اما انصافا او هم از کانونهای جذابیت در فوتبال ایران است و غیبتش یک دریغ بزرگ به شمار میآید. هر نشست خبری دایی حتی بعد از سادهترین مسابقات هم میتواند شبیه یک بمب ساعتی باشد. در سال 98 جای او در فوتبال ایران خالی بود؛ جای شادیهای عجیب بعد از گلش، اظهارنظرهای جنجالیاش و حتی آن فریادهای لب خطش که 90 درصدشان بیهوده بود!
جنتلمنی که قاتل جامها بود
امسال فوتبال ایران برانکو ایوانوویچ را هم از دست داد؛ مردی که در پرسپولیس به یک عنصر تاریخساز تبدیل شد و نامش در کتاب این باشگاه تا ابد ماندگار خواهد بود. برانکو بر خلاف دوران حضورش در تیم ملی، در این سالها حسابی خوشمصاحبه و جذاب شده بود. به علاوه اگر از خرده اختلافهای سلیقهای بگذریم، اطلاق صفت «جنتلمن» به او اصلا گزاف نیست. مربی کروات در سالهای اخیر تشکیلدهنده حجم زیادی از تیتر یکهای مطبوعات و خبرگزاریها بود. شاید اگر مدیران فدراسیون قدری باهوشتر عمل میکردند، بعد از جدایی برانکو از پرسپولیس ما میتوانستیم او را روی نیمکت تیم ملی داشته باشیم، اما نشد تا حالا یکی از چهرههای پرکشش فوتبال ایران، در عمان مشغول به کار باشد. حیف، هزاران حیف.
در فراق یک برند برنده
سال 98 اولین سال از دهه نود بود که بدون کارلوس کیروش سپری شد. در مورد دوران حضور سینیور در فوتبال ایران مسایل و مباحث زیادی وجود دارد. به طور کلی میتوان فعالیت او را به دو دوره چهار ساله تقسیم کرد؛ او در دوره اول کارآمدتر و کمجنجالتر بود و در دوره دوم پرتوقعتر و پرخاشگرتر شد. با همه اینها اما تردیدی نیست که کیروش برای فوتبال ایران یک «برند» بود؛ برندی موفق که ما را به آرزوهایمان نزدیک کرد و اعتبار را به تیم ملی کشورمان برگرداند. کیروش به علاوه عنصر جذابیت رسانهای را هم در حد کمال داشت و وداعش با فوتبال ایران، به خالیتر شدن ویترین مطبوعات انجامید.
و دوشنبههای غبارگرفته
برای سالهای طولانی یکی از جذابترین روزهای هفته به منظور مطالعه نشریات ورزشی چهارشنبه بود؛ میدانید چرا؟ چون بعد از دوشنبهشبهای طوفانی نود، مطبوعات و خبرگزاریها روز سهشنبه را به کند و کاو در مورد سوژههای به جا مانده از شوی بینظیر عادل فردوسیپور اختصاص میدادند و شماره چهارشنبه را پر از مصاحبه و افشاگری و یادداشت و نکته و تحلیل میبستند، موافق و مخالف. قیامت میشد. با این همه اما از اول هم معلوم بود این چلچراغ برای سقف کوتاه سازمان صداوسیما زیادی بزرگ است و روشناییاش، چشمهای تنگ آقایان را خواهد آزرد. خیلیها آمدند و تلاششان را برای تعطیلی یا محدود کردن نود به کار گرفتند، اما نهایتا افتخار این فتح بزرگ به نام علی فروغی، مدیر جوان شبکه سه ثبت شد. تبریک به کسی که همه روزهای هفته را شبیه به هم کرد؛ اسم شما در تاریخ خواهد ماند آقای فروغی عزیز!