روزنامه گل- تیم ملی کشورمان پنجشنبه در یک بازی بسیار مهم از مرحله پیشمقدماتی جامجهانی باید به مصاف عراق برود. نگاهها در این بازی بیش از هر زمان دیگری به مارک ویلموتس، سرمربی بلژیکی تیم دوخته خواهد شد. به همین بهانه، سه مشکل مهمی را مرور میکنیم که ویلموتس در پیدایش آنها نقشی نداشته، اما به هر حال برای او مخصوصا در ماههای آغازین حضورش روی نیمکت تیم ملی ایران فشار مضاعف درست کرده است.
زیر سایه کیروش
مارک ویلموتس از یک نظر گرفتار همان مشکلی است که گابریل کالدرون در پرسپولیس با آن دستوپنجه نرم میکند. این دو نفر در تیم ملی و پرسپولیس جانشین دو مربی موفق، محبوب، پرسروصدا و کاریزماتیک شدهاند؛ بنابراین فعلا و تا اطلاع ثانوی «دیده» نمیشوند. شاید در تاریخ معاصر فوتبال ایران سابقه نداشته یکی از سرمربیان پرسپولیس یا استقلال برنده دربی باشد و این مهم، هیچ ارزش افزودهای برای او به دنبال نیاورد، اما این اتفاق در مورد کالدرون رخ داده است. سرمربی آرژانتینی سرخها چنان زیر سایه برانکو مانده که هرازگاهی باید او را به عنوان سکاندار نیمکت پرسپولیس به هواداران «یادآوری» کرد! نتایج کالدرون بد نیست. او استقلال را برده و در حالی که تیم برانکو پارسال در هیچکدام از سه سفرش به خوزستان پیروز نبود، از مصاف دشوار با فولاد برنده بیرون آمده، اما فعلا انگار هیچ معجزهای برای او محبوبیت به دنبال نمیآورد. ویلموتس هم همین شرایط را دارد. واقعیت آن است که کارلوس کیروش یک بازیگر فعال در فضای فوتبال ایران بود؛ گروهی عاشقش بودند و گروهی از او نفرت داشتند. به هر حال اما کارلوس دیده میشد، در حالی که ویلموتس به چشم نمیآید. اگر هم قرار به دیده شدن مربی بلژیکی باشد، عمدتا او را به این بهانه زیر ذرهبین میگیرند که عملکردش را له یا علیه مربی قبلی یعنی کارلوس کیروش به کار ببندند! از این نظر واقعا گناهی متوجه ویلموتس و البته کالدرون نیست. آنها صرفا گرفتار یک بدشانسی تاریخی شدهاند که بلافاصله جای دو مربی جذاب را گرفتهاند. تنها راه برونرفت از از این بنبست هم این است که هر کدام امضای خودشان را پیدا کنند. برای ویلموتس، مثلا پیروزی بر عراق میتواند یک راه میانبر خوب باشد. او اگر عراقی را ببرد که ما همیشه با آن مشکل داشتهایم، احتمالا مردم کمکم به وجه فنی این مربی هم توجه خواهند کرد.
هیجان کم است
همیشه از کارلوس کیروش ایراد گرفته میشد که بازیهای آسان را هم سخت جلوه میدهد و با آب و تاب فراوان در مورد آنها حرف میزند. این نقد در بسیاری از موارد درست بود؛ مثلا وقتی آقای مربی حتی پیش از بازی با هندوستان هم مفصلا از پیشرفت فوتبال آن کشور سخن میگفت، آشکار بود که دارد بلوف میزند! در دوره ویلموتس اما انگار در حال سقوط از این طرف بام هسیم؛ به این معنا که مربی بلژیکی به اندازه کافی تیمش را تهییج نمیکند. بازی پنجشبه با عراق واقعا برای فوتبال ملی ایران مهم و حیاتی است، اما حتی خود ویلموتس تا چند روز پیش در ایران نبود و کسی نمیدانست کارش را با تیم ملی ما ادامه میدهد یا نه! به علاوه او مصاحبههای شورانگیزی ندارد و در رختکن هم بعید است جنبههای عاطفی و حسی بازیکنان را تحریک کند. او باید بداند این مسایل در فوتبال ایران مهم هستند و صرفا تدابیر فنی نمیتواند بازیکنان را برای مصاف با رقبای خاصی همچون بحرین و عراق مسلح کند. این کاری است که حریفان ما انجام میدهند و شاید ویلموتس به خاطر تازهوارد بودنش در این جغرافیا از آن بیاطلاع باشد. وحید هاشمیان هم به عنوان دستیار مارک، اگرچه پتانسیل فنی قابل تاملی دارد، اما از نظر شخصیتی کوه خونسرد آرامش است. این کادرفنی کمی «نمک» کم دارد؛ کاش فقط یک سر سوزن از جنگطلبی دوران مربی سابق به جا میماند، برای چنین بزنگاههایی!
توقعات بالا
نهایتا مشکل دیگر ویلموتس، دستاوردهای مهمی است که تیم ملی ایران در سالهای گذشته داشته. دو دوره صعود به مرحله نهایی جامجهانی که در دوره دوم با سهولت خاصی هم همراه بود، باعث شده فشار مضاعفی روی ویلموتس و شاگردانش وجود داشته باشد. او کمی هم بدشانس بوده که در مرحله پیشمقدماتی با عراق و بحرین همگروه شده، اما افکار عمومی این مسایل را درک نمیکند. ما که در جامجهانی اخیر حتی فاصلهای تا صعود از مرحله گروهی نداشتیم، نهتنها باید مرحله پیشمقدماتی را به راحتی پشت سر بگذاریم، بلکه مرحله بعدی هم نباید مانع چندان رفیعی پیش پایمان تلقی شود. امروز کسی کیروش را با باخت به لبنان یا ازبکستان به یاد نمیآورد، بلکه او مثل هر مربی موفق کوچکردهای صرفا با کامیابیهایش در حافظه مردم ثبت شده و همین مساله، کار جانشین وی را سخت میکند.