روزنامه گل -
در اين حوزه مكرر در مكرر شاهد تكرار اشتباهات قديمي هستيم و حالا ظاهرا يكي از آنها در باشگاه پرسپوليس در شرف وقوع است. محمد حسن انصاريفرد، مديرعامل جديد سرخپوشان كه از زمان انتصاب در اين باشگاه عمده وقتش به ديد و بازديدهاي فرعي گذشته، اخيرا ملاقاتي هم با رييس فدراسيون شنا داشته است. خروجي اين نشست اما قطعي شدن تصميم پرسپوليس براي فعاليت در ساير رشتههاي ورزشي (غير از فوتبال) بوده است. براي آنكه بدانيد اين تصميم خيلي جديتر از يك قول و قرار شفاهي ساده و گذرا بوده، خوب است بدانيد تيم واترپلوي پرسپوليس رسما تشكيل شده و بعد از قرعهكشي، حتي رقبايش را هم شناخته است. به اين ترتيب سرخپوشان با دانشگاه آزاد اسلامی، استخر شهید نوفلاح و سایپا همگروه شدهاند كه لابد قرعه مرگ است! آيا واقعا كسي ميداند زير پوست فوتبال ايران چه ميگذرد و چرا باشگاهي كه تا خرخره در مشكلات مالي غرق است، بايد به صرافت ماجراجويي در شنا و واترپلو بيفتد؟
از احسان حدادي و سيامند رحمان چه خبر؟
باشگاه پرسپوليس تا به حال بارها در ادوار مختلف اقدام به تاسيس تيمهاي غيرفوتبالي كرده، اما تنها حاصل همه اين كوششها، شكستهايي همهجانبه بوده؛ از ناتواني و اضمحلال زودهنگام فني تا افزوده شدن چهرههاي غريبه به انبوه طلبكاران باشگاه! هنوز تصوير تلخ مصادره اموال پيش پا افتاده پرسپوليس -در حد ميز و صندلي و حتي استكان و قندان- توسط اعضاي تيم كشتي اين باشگاه براي خيلي از هواداران زنده است؛ اتفاقي كه در ميانههاي دهه هشتاد رخ داد و يك بار ديگر ناكامي چنين پروژههايي را نشان داد. بعدتر محمد رويانيان در اين قبيل فعاليتهاي عوامگرايانه شاخه جديدي گشود و تصميم گرفت به جاي فعاليت ريشهاي و رشتهاي، باشگاه پرسپوليس را به اسپانسر تكستارههاي سرشناس غيرفوتبالي تبديل كرد. به اين ترتيب قهرماناني مثل احسان حدادي، پرتابكننده ديسك و بهداد سليمي، وزنهبردار مشهور به باشگاه پرسپوليس پيوستند. اين قاعده حتي شامل سيامند رحمان، ستاره سنگينوزن ورزش جانبازان و معلولان هم شد؛ بيآنكه باشگاه اساسا زمينهاي براي فعاليت اين افراد داشته باشد! همانطور كه از قبل هم قابل پيشبيني بود، پروژه صددرصد تبليغاتي محمد رويانيان به سختي شكست خورد و تنها دو چيز از اين همكاريهاي نافرجام باقي ماند؛ يكي تصاوير دو نفره سردار با اين قهرمانها و ديگري مصاحبههاي تند آنها عليه بدقولي مديريت باشگاه كه مسلما مايه خسران حيثيت و اعتبار اين برند بزرگ بود. حالا هم انگار مديريت باشگاه پرسپوليس سوداي دوباره آزمودن همين آزمودهها را دارد.
آيا از رئال مادريد بزرگتر هستيد؟
سايت باشگاه پرسپوليس هدف از تاسيس رشتههاي غيرفوتبالي را «کمک به توسعه ورزش و همچنین درآمدزایی» عنوان كرده است. در رابطه با آيتم اول بديهي است كه پرسپوليس ابتدا بايد تمركزش را صرف رتق و فتق امور تيم فوتبالش كند و بعد اگر مجالي باقي ماند (كه قطعا نميماند!) دنبال مسايل ديگر برود. عالم و آدم ميدانند كه باشگاههاي پرسپوليس و استقلال با كلي مشكل مالي مواجه هستند، به طوري كه هر سال شايعه محروميت آنها از ليگ قهرمانان آسيا، تن و بدن هواداران را ميلرزاند. همين حالا پرسپوليس غير از تمام مخارج هنگفت يوميهاش، يك طلبكار بالفعل مثل برانكو و يك طلبكار بالقوه به نام گابريل كالدرون دارد كه طبعا درآمد اسپانسري و اعانههاي مردمي و پيامكي هواداران، تكافوي تسويهحساب با آنها و بازيكنان قديمي و جديد را نميكند. حالا بگذريم از هزينههاي متنوع ريز و درشت كه مدام براي باشگاه پيش ميآيد و اجتنابناپذير است. در مورد آيتم دوم يعني درآمدزايي هم بايد از آقايان پرسيد مثلا واترپلو چه سود مالي خاصي ممكن است براي آنها داشته باشد؟ رشتهاي كه هوادار و تماشاگر چنداني ندارد و طبعا حاميان مالي هم رغبتي به سرمايهگذاري در آن ندارند، از كجا قرار است براي پرسپوليس سود بسازد؟ در عوض اما بازيكناني كه اين باشگاه استخدام ميكند، طبعا دستمزد خواهند خواست و قطعا هزينههاي ديگري مثل تمرين و لباس و خورد و خوراك و سفر براي مديران ميتراشند. جالب است كه باشگاهي با عظمت و ثروت رئال مادريد فقط در دو رشته فوتبال و بسكتبال فعاليت ميكند، اما پرسپوليس بدهكار در ايران تيم واترپلو هم راه مياندازد؛ بيراههاي آشنا منتهي به ناكجاآباد! فلورنتينو پرس، رييس متمول رئال و پادشاه بيچون و چراي مادريد، حتي سالها در مقابل اصرار هواداران و فشار رسانهها براي راهاندازي تيم بانوان فوتبال مقاومت كرد و آن را فاقد صرفه اقتصادي موجه دانست؛ آن هم در حالي كه فعاليت در بخش بانوان تازه ميتوانست نوعي ژست اجتماعي هم تلقي شود. پرس تازه امسال متقاعد شد امتياز يك تيم بانوان را بخرد كه هنوز نام آن را هم عوض نكرده است، بعد در پرسپوليس يك جلسه ساده با رييس فدراسيون شنا، منجر به تاسيس تيم واترپلو ميشود. مديريت انگار آنقدر كه خارجيها فكر ميكنند كار سختي نيست؛ لااقل براي مديران ما كه مثل آب خوردن است!